English    Türkçe    فارسی   

6
3843-3852

  • امردی و کوسه‌ای در انجمن  ** آمدند و مجمعی بد در وطن 
  • مشتغل ماندند قوم منتجب  ** روز رفت و شد زمانه ثلث شب 
  • زان عزب‌خانه نرفتند آن دو کس  ** هم بخفتند آن سو از بیم عسس  3845
  • کوسه را بد بر زنخدان چار مو  ** لیک هم‌چون ماه بدرش بود رو 
  • کودک امرد به صورت بود زشت  ** هم نهاد اندر پس کون بیست خشت 
  • لوطیی دب برد شب در انبهی  ** خشتها را نقل کرد آن مشتهی 
  • دست چون بر وی زد او از جا بجست  ** گفت هی تو کیستی ای سگ‌پرست 
  • گفت این سی خشت چون انباشتی  ** گفت تو سی خشت چون بر داشتی  3850
  • کودک بیمارم و از ضعف خود  ** کردم اینجا احتیاط و مرتقد 
  • گفت اگر داری ز رنجوری تفی  ** چون نرفتی جانب دار الشفا