English    Türkçe    فارسی   

6
3986-3995

  • امرء القیس از ممالک خشک‌لب  ** هم کشیدش عشق از خطه‌ی عرب 
  • تا بیامد خشت می‌زد در تبوک  ** با ملک گفتند شاهی از ملوک 
  • امرء القیس آمدست این‌جا به کد  ** در شکار عشق و خشتی می‌زند 
  • آن ملک برخاست شب شد پیش او  ** گفته او را ای ملیک خوب‌رو 
  • یوسف وقتی دو ملکت شد کمال  ** مر ترا رام از بلاد و از جمال  3990
  • گشته مردان بندگان از تیغ تو  ** وان زنان ملک مه بی‌میغ تو 
  • پیش ما باشی تو بخت ما بود  ** جان ما از وصل تو صد جان شود 
  • هم من و هم ملک من مملوک تو  ** ای به همت ملک‌ها متروک تو 
  • فلسفه گفتش بسی و او خموش  ** ناگهان وا کرد از سر روی‌پوش 
  • تا چه گفتش او به گوش از عشق و درد  ** هم‌چو خود در حال سرگردانش کرد  3995