English    Türkçe    فارسی   

6
4034-4043

  • گرسنه بودی چو گفتی نام او  ** می‌شدی او سیر و مست جام او 
  • تشنگیش از نام او ساکن شدی  ** نام یوسف شربت باطن شدی  4035
  • ور بدی دردیش زان نام بلند  ** درد او در حال گشتی سودمند 
  • وقت سرما بودی او را پوستین  ** این کند در عشق نام دوست این 
  • عام می‌خوانند هر دم نام پاک  ** این عمل نکند چو نبود عشقناک 
  • آنچ عیسی کرده بود از نام هو  ** می‌شدی پیدا ورا از نام او 
  • چونک با حق متصل گردید جان  ** ذکر آن اینست و ذکر اینست آن  4040
  • خالی از خود بود و پر از عشق دوست  ** پس ز کوزه آن تلابد که دروست 
  • خنده بوی زعفران وصل داد  ** گریه بوهای پیاز آن بعاد 
  • هر یکی را هست در دل صد مراد  ** این نباشد مذهب عشق و وداد