English    Türkçe    فارسی   

6
4170-4179

  • دیده کو نبود ز وصلش در فره  ** آن چنان دیده سپید کور به  4170
  • گوش کان نبود سزای راز او  ** بر کنش که نبود آن بر سر نکو 
  • اندر آن دستی که نبود آن نصاب  ** آن شکسته به به ساطور قصاب 
  • آنچنان پایی که از رفتار او  ** جان نپیوندد به نرگس زار او 
  • آنچنان پا در حدید اولیترست  ** که آنچنان پا عاقبت درد سرست 
  • بیان مجاهد کی دست از مجاهده باز ندارد اگر چه داند بسطت عطاء حق را کی آن مقصود از طرف دیگر و به سبب نوع عمل دیگر بدو رساند کی در وهم او نبوده باشد او همه وهم و اومید درین طریق معین بسته باشد حلقه‌ی همین در می‌زند بوک حق تعالی آن روزی را از در دیگر بدو رساند کی او آن تدبیر نکرده باشد و یرزقه من حیث لا یحتسب العبد یدبر والله یقدر و بود کی بنده را وهم بندگی بود کی مرا از غیر این در برساند اگر چه من حلقه‌ی این در می‌زنم حق تعالی او را هم ازین در روزی رساند فی‌الجمله این همه درهای یکی سرایست مع تقریره 
  • یا درین ره آیدم آن کام من  ** یا چو باز آیم ز ره سوی وطن  4175
  • بوک موقوفست کامم بر سفر  ** چون سفر کردم بیابم در حضر 
  • یار را چندین بجویم جد و چست  ** که بدانم که نمی‌بایست جست 
  • آن معیت کی رود در گوش من  ** تا نگردم گرد دوران زمن 
  • کی کنم من از معیت فهم راز  ** جز که از بعد سفرهای دراز