English    Türkçe    فارسی   

6
4177-4186

  • یار را چندین بجویم جد و چست  ** که بدانم که نمی‌بایست جست 
  • آن معیت کی رود در گوش من  ** تا نگردم گرد دوران زمن 
  • کی کنم من از معیت فهم راز  ** جز که از بعد سفرهای دراز 
  • حق معیت گفت و دل را مهر کرد  ** تا که عکس آید به گوش دل نه طرد  4180
  • چون سفرها کرد و داد راه داد  ** بعد از آن مهر از دل او بر گشاد 
  • چون خطایین آن حساب با صفا  ** گرددش روشن ز بعد دو خطا 
  • بعد از آن گوید اگر دانستمی  ** این معیت را کی او را جستمی 
  • دانش آن بود موقوف سفر  ** ناید آن دانش به تیزی فکر 
  • آنچنان که وجه وام شیخ بود  ** بسته و موقوف گریه‌ی آن وجود  4185
  • کودک حلواییی بگریست زار  ** توخته شد وام آن شیخ کبار