English    Türkçe    فارسی   

6
418-427

  • در چه کردی جهد کان وا تو نگشت  ** تو چه کاریدی که نامد ریع کشت 
  • فعل تو که زاید از جان و تنت  ** هم‌چو فرزندت بگیرد دامنت 
  • فعل را در غیب صورت می‌کنند  ** فعل دزدی را نه داری می‌زنند  420
  • دار کی ماند به دزدی لیک آن  ** هست تصویر خدای غیب‌دان 
  • در دل شحنه چو حق الهام داد  ** که چنین صورت بساز از بهر داد 
  • تا تو عالم باشی و عادل قضا  ** نامناسب چون دهد داد و سزا 
  • چونک حاکم این کند اندر گزین  ** چون کند حکم احکم این حاکمین 
  • چون بکاری جو نروید غیر جو  ** قرض تو کردی ز که خواهد گرو  425
  • جرم خود را بر کسی دیگر منه  ** هوش و گوش خود بدین پاداش ده 
  • جرم بر خود نه که تو خود کاشتی  ** با جزا و عدل حق کن آشتی