English    Türkçe    فارسی   

6
4251-4260

  • هم‌چو شبکوکی کنم شب ذکر و بانگ  ** تا رسد از بامهاام نیم دانگ 
  • اندرین اندیشه بیرون شد بکوی  ** واندرین فکرت همی شد سو به سوی 
  • یک زمان مانع همی‌شد شرم و جاه  ** یک زمانی جوع می‌گفتش بخواه 
  • پای پیش و پای پس تا ثلث شب  ** که بخواهم یا بخسپم خشک‌لب 
  • رسیدن آن شخص به مصر و شب بیرون آمدن به کوی از بهر شبکوکی و گدایی و گرفتن عسس او را و مراد اوحاصل شدن از عسس بعد از خوردن زخم بسیار و عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم و قوله تعالی سیجعل الله بعد عسر یسرا و قوله علیه‌السلام اشتدی ازمة تنفرجی و جمیع القرآن و الکتب المنزلة فی تقریر هذا 
  • ناگهانی خود عسس او را گرفت  ** مشت و چوبش زد ز صفرا تا شکفت  4255
  • اتفاقا اندر آن شب‌های تار  ** دیده بد مردم ز شب‌دزدان ضرار 
  • بود شب‌های مخوف و منتحس  ** پس به جد می‌جست دزدان را عسس 
  • تا خلیفه گفت که ببرید دست  ** هر که شب گردد وگر خویش منست 
  • بر عسس کرده ملک تهدید و بیم  ** که چرا باشید بر دزدان رحیم 
  • عشوه‌شان را از چه رو باور کنید  ** یا چرا زیشان قبول زر کنید  4260