English    Türkçe    فارسی   

6
4397-4406

  • واقف از سوز و لهیب آن وفود  ** مصلحت آن بد که خشک آورده بود 
  • در میان جانشان بود آن سمی  ** لک قاصد کرده خود را اعجمی 
  • صورت آتش بود پایان دیگ  ** معنی آتش بود در جان دیگ 
  • صورتش بیرون و معنیش اندرون  ** معنی معشوق جان در رگ چو خون  4400
  • شاه‌زاده پیش شه زانو زده  ** ده معرف شارح حالش شده 
  • گرچه شه عارف بد از کل پیش پیش  ** لیک می‌کردی معرف کار خویش 
  • در درون یک ذره نور عارفی  ** به بود از صد معرف ای صفی 
  • گوش را رهن معرف داشتن  ** آیت محجوبیست و حزر و ظن 
  • آنک او را چشم دل شد دیدبان  ** دید خواهد چشم او عین العیان  4405
  • با تواتر نیست قانع جان او  ** بل ز چشم دل رسد ایقان او