English    Türkçe    فارسی   

6
4437-4446

  • بهر استعداد تا اکنون نشست  ** شوق از حد رفت و آن نامد به دست 
  • گفت استعداد هم از شه رسد  ** بی ز جان کی مستعد گردد جسد 
  • لطف‌های شه غمش را در نوشت  ** شد که صید شه کند او صید گشت 
  • هر که در اشکار چون تو صید شد  ** صید را ناکرده قید او قید شد  4440
  • هرکه جویای امیری شد یقین  ** پیش از آن او در اسیری شد رهین 
  • عکس می‌دان نقش دیباجه‌ی جهان  ** نام هر بنده‌ی جهان خواجه‌ی جهان 
  • ای تن کژ فکرت معکوس‌رو  ** صد هزار آزاد را کرده گرو 
  • مدتی بگذار این حیلت پزی  ** چند دم پیش از اجل آزاد زی 
  • ور در آزادیت چون خر راه نیست  ** هم‌چو دلوت سیر جز در چاه نیست  4445
  • مدتی رو ترک جان من بگو  ** رو حریف دیگری جز من بجو