English    Türkçe    فارسی   

6
4446-4455

  • مدتی رو ترک جان من بگو  ** رو حریف دیگری جز من بجو 
  • نوبت من شد مرا آزاد کن  ** دیگری را غیر من داماد کن 
  • ای تن صدکاره ترک من بگو  ** عمر من بردی کسی دیگر بجو 
  • مفتون شدن قاضی بر زن جوحی و در صندوق ماندن و نایب قاضی صندوق را خریدن باز سال دوم آمدن زن جوحی بر امید بازی پارینه و گفتن قاضی کی مرا آزاد کن و کسی دیگر را بجوی الی آخر القصه 
  • جوحی هر سالی ز درویشی به فن  ** رو بزن کردی کای دلخواه زن 
  • چون سلاحت هست رو صیدی بگیر  ** تا بدوشانیم از صید تو شیر  4450
  • قوس ابرو تیر غمزه دام کید  ** بهر چه دادت خدا از بهر صید 
  • رو پی مرغی شگرفی دام نه  ** دانه بنما لیک در خوردش مده 
  • کام بنما و کن او را تلخ‌کام  ** کی خورد دانه چو شد در حبس دام 
  • شد زن او نزد قاضی در گله  ** که مرا افغان ز شوی ده‌دله 
  • قصه کوته کن که قاضی شد شکار  ** از مقال و از جمال آن نگار  4455