English    Türkçe    فارسی   

6
4543-4552

  • لیک می‌گویید هر دم شکر آب  ** بی‌زبان چون گلستان خوش‌خضاب 
  • بی‌زبان گویند سرو و سبزه‌زار  ** شکر آب و شکر عدل نوبهار 
  • حله‌ها پوشیده و دامن‌کشان  ** مست و رقاص و خوش و عنبرفشان  4545
  • جزو جزو آبستن از شاه بهار  ** جسمشان چون درج پر در ثمار 
  • مریمان بی شوی آبست از مسیح  ** خامشان بی لاف و گفتاری فصیح 
  • ماه ما بی‌نطق خوش بر تافتست  ** هر زبان نطق از فر ما یافتست 
  • نطق عیسی از فر مریم بود  ** نطق آدم پرتو آن دم بود 
  • تا زیادت گردد از شکر ای ثقات  ** پس نبات دیگرست اندر نبات  4550
  • عکس آن اینجاست ذل من قنع  ** اندرین طورست عز من طمع 
  • در جوال نفس خود چندین مرو  ** از خریداران خود غافل مشو 
  • باز آمدن زن جوحی به محکمه‌ی قاضی سال دوم بر امید وظیفه‌ی پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه