English    Türkçe    فارسی   

6
456-465

  • شد شب و بازی او شد بی‌مدد  ** رو ندارد کو سوی خانه رود 
  • نی شنیدی انما الدنیا لعب  ** باد دادی رخت و گشتی مرتعب 
  • پیش از آنک شب شود جامه بجو  ** روز را ضایع مکن در گفت و گو 
  • من به صحرا خلوتی بگزیده‌ام  ** خلق را من دزد جامه دیده‌ام 
  • نیم عمر از آرزوی دلستان  ** نیم عمر از غصه‌های دشمنان  460
  • جبه را برد آن کله را این ببرد  ** غرق بازی گشته ما چون طفل خرد 
  • نک شبانگاه اجل نزدیک شد  ** خل هذا اللعب به سبک لاتعد 
  • هین سوار توبه شود در دزد رس  ** جامه‌ها از دزد بستان باز پس 
  • مرکب توبه عجاب مرکبست  ** بر فلک تازد به یک لحظه ز پست 
  • لیک مرکب را نگه می‌دار از آن  ** کو بدزدید آن قبایت را نهان  465