English    Türkçe    فارسی   

6
4630-4639

  • وان کسی کش مرکب چوبین شکست  ** غرقه شد در آب او خود ماهیست  4630
  • نه خموشست و نه گویا نادریست  ** حال او را در عبارت نام نیست 
  • نیست زین دو هر دو هست آن بوالعجب  ** شرح این گفتن برونست از ادب 
  • این مثال آمد رکیک و بی‌ورود  ** لیک در محسوس ازین بهتر نبود 
  • متوفی شدن بزرگین از شه‌زادگان و آمدن برادر میانین به جنازه‌ی برادر کی آن کوچکین صاحب‌فراش بود از رنجوری و نواختن پادشاه میانین را تا او هم لنگ احسان شد ماند پیش پادشاه صد هزار از غنایم غیبی و غنی بدو رسید از دولت و نظر آن شاه مع تقریر بعضه 
  • کوچکین رنجور بود و آن وسط  ** بر جنازه‌ی آن بزرگ آمد فقط 
  • شاه دیدش گفت قاصد کین کیست  ** که از آن بحرست و این هم ماهیست  4635
  • پس معرف گفت پور آن پدر  ** این برادر زان برادر خردتر 
  • شه نوازیدش که هستی یادگار  ** کرد او را هم بدان پرسش شکار 
  • از نواز شاه آن زار حنیذ  ** در تن خود غیر جان جانی بدیذ 
  • در دل خود دید عالی غلغله  ** که نیابد صوفی آن در صد چله