English    Türkçe    فارسی   

6
4634-4643

  • کوچکین رنجور بود و آن وسط  ** بر جنازه‌ی آن بزرگ آمد فقط 
  • شاه دیدش گفت قاصد کین کیست  ** که از آن بحرست و این هم ماهیست  4635
  • پس معرف گفت پور آن پدر  ** این برادر زان برادر خردتر 
  • شه نوازیدش که هستی یادگار  ** کرد او را هم بدان پرسش شکار 
  • از نواز شاه آن زار حنیذ  ** در تن خود غیر جان جانی بدیذ 
  • در دل خود دید عالی غلغله  ** که نیابد صوفی آن در صد چله 
  • عرصه و دیوار و کوه سنگ‌بافت  ** پیش او چون نار خندان می‌شکافت  4640
  • ذره ذره پیش او هم‌چون قباب  ** دم به دم می‌کرد صدگون فتح باب 
  • باب گه روزن شدی گاه شعاع  ** خاک گه گندم شدی و گاه صاع 
  • در نظرها چرخ بس کهنه و قدید  ** پیش چشمش هر دمی خلق جدید