English    Türkçe    فارسی   

6
4639-4648

  • در دل خود دید عالی غلغله  ** که نیابد صوفی آن در صد چله 
  • عرصه و دیوار و کوه سنگ‌بافت  ** پیش او چون نار خندان می‌شکافت  4640
  • ذره ذره پیش او هم‌چون قباب  ** دم به دم می‌کرد صدگون فتح باب 
  • باب گه روزن شدی گاه شعاع  ** خاک گه گندم شدی و گاه صاع 
  • در نظرها چرخ بس کهنه و قدید  ** پیش چشمش هر دمی خلق جدید 
  • روح زیبا چونک وا رست از جسد  ** از قضا بی شک چنین چشمش رسد 
  • صد هزاران غیب پیشش شد پدید  ** آنچ چشم محرمان بیند بدید  4645
  • آنچ او اندر کتب بر خوانده بود  ** چشم را در صورت آن بر گشود 
  • از غبار مرکب آن شاه نر  ** یافت او کحل عزیزی در بصر 
  • برچنین گلزار دامن می‌کشید  ** جزو جزوش نعره زن هل من مزید