English    Türkçe    فارسی   

6
4644-4653

  • روح زیبا چونک وا رست از جسد  ** از قضا بی شک چنین چشمش رسد 
  • صد هزاران غیب پیشش شد پدید  ** آنچ چشم محرمان بیند بدید  4645
  • آنچ او اندر کتب بر خوانده بود  ** چشم را در صورت آن بر گشود 
  • از غبار مرکب آن شاه نر  ** یافت او کحل عزیزی در بصر 
  • برچنین گلزار دامن می‌کشید  ** جزو جزوش نعره زن هل من مزید 
  • گلشنی کز بقل روید یک دمست  ** گلشنی کز عقل روید خرمست 
  • گلشنی کز گل دمد گردد تباه  ** گلشنی کز دل دمد وافر حتاه  4650
  • علم‌های با مزه‌ی دانسته‌مان  ** زان گلستان یک دو سه گل‌دسته دان 
  • زان زبون این دو سه گل دسته‌ایم  ** که در گلزار بر خود بسته‌ایم 
  • آن‌چنان مفتاح‌ها هر دم بنان  ** می‌فتد ای جان دریغا از بنان