English    Türkçe    فارسی   

6
4787-4796

  • اشک می‌راند او کای هندوی زاو  ** شیر را کردی اسیر دم گاو 
  • کردی ای نفس بد بارد نفس  ** بی‌حفاظی با شه فریادرس 
  • دام بگزیدی ز حرص گندمی  ** بر تو شد هر گندم او کزدمی 
  • در سرت آمد هوای ما و من  ** قید بین بر پای خود پنجاه من  4790
  • نوحه می‌کرد این نمط بر جان خویش  ** که چرا گشتم ضد سلطان خویش 
  • آمد او با خویش و استغفار کرد  ** با انابت چیز دیگر یار کرد 
  • درد کان از وحشت ایمان بود  ** رحم کن کان درد بی‌درمان بود 
  • مر بشر را خود مبا جامه‌ی درست  ** چون رهید از صبر در حین صدر جست 
  • مر بشر را پنجه و ناخن مباد  ** که نه دین اندیشد آنگه نه سداد  4795
  • آدمی اندر بلا کشته بهست  ** نفس کافر نعمتست و گمرهست 
  • خطاب حق تعالی به عزرائیل علیه‌السلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را