English    Türkçe    فارسی   

6
4857-4866

  • در ضلالت هست صد کل را کله  ** نفس زشت کفرناک پر سفه 
  • زین سبب می‌گویم این بنده‌ی فقیر  ** سلسله از گردن سگ برمگیر 
  • گر معلم گشت این سگ هم سگست  ** باش ذلت نفسه کو بدرگست 
  • فرض می‌آری به جا گر طایفی  ** بر سهیلی چون ادیم طایفی  4860
  • تا سهیلت وا خرد از شر پوست  ** تا شوی چون موزه‌ای هم‌پای دوست 
  • جمله قرآن شرح خبث نفس‌هاست  ** بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست 
  • ذکر نفس عادیان کالت بیافت  ** در قتال انبیا مو می‌شکافت 
  • قرن قرن از شوم نفس بی‌ادب  ** ناگهان اندر جهان می‌زد لهب 
  • رجوع کردن بدان قصه کی شاه‌زاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت 
  • قصه کوته کن که رای نفس کور  ** برد او را بعد سالی سوی گور  4865
  • شاه چون از محو شد سوی وجود  ** چشم مریخیش آن خون کرده بود