English    Türkçe    فارسی   

6
4899-4908

  • دست بر دیگ نوی چون زد فتی  ** وقت بخریدن بدید اشکسته را 
  • گفت دانم مرد را در حین ز پوز  ** ور نگوید دانمش اندر سه روز  4900
  • وآن دگر گفت ار بگوید دانمش  ** ور نگوید در سخن پیچانمش 
  • گفت اگر این مکر بشنیده بود  ** لب ببندد در خموشی در رود 
  • مثل 
  • آنچنان که گفت مادر بچه را  ** گر خیالی آیدت در شب فرا 
  • یا بگورستان و جای سهمگین  ** تو خیالی بینی اسود پر ز کین 
  • دل قوی دار و بکن حمله برو  ** او بگرداند ز تو در حال رو  4905
  • گفت کودک آن خیال دیووش  ** گر بدو این گفته باشد مادرش 
  • حمله آرم افتد اندر گردنم  ** ز امر مادر پس من آنگه چون کنم 
  • تو همی‌آموزیم که چست ایست  ** آن خیال زشت را هم مادریست