English    Türkçe    فارسی   

6
584-593

  • آن یکی را قبله شد جولاهگی  ** وآن یکی حارس برای جامگی 
  • وان یکی بی‌کار و رو در لامکان  ** که از آن سو دادیش تو قوت جان  585
  • کار او دارد که حق را شد مرید  ** بهر کار او ز هر کاری برید 
  • دیگران چون کودکان این روز چند  ** تا شب ترحال بازی می‌کنند 
  • خوابناکی کو ز یقظت می‌جهد  ** دایه‌ی وسواس عشوه‌ش می‌دهد 
  • رو بخسپ ای جان که نگذاریم ما  ** که کسی از خواب بجهاند ترا 
  • هم تو خود را بر کنی از بیخ خواب  ** هم‌چو تشنه که شنود او بانک آب  590
  • بانگ آبم من به گوش تشنگان  ** هم‌چو باران می‌رسم از آسمان 
  • بر جه ای عاشق برآور اضطراب  ** بانگ آب و تشنه و آنگاه خواب 
  • حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعده‌ی معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت 
  • عاشقی بودست در ایام پیش  ** پاسبان عهد اندر عهد خویش