English    Türkçe    فارسی   

6
817-826

  • داد دریا چون ز خم ما بود  ** چه عجب در ماهیی دریا بود 
  • چشم حس افسرد بر نقش ممر  ** تش ممر می‌بینی و او مستقر 
  • این دوی اوصاف دید احولست  ** ورنه اول آخر آخر اولست 
  • هی ز چه معلوم گردد این ز بعث  ** بعث را جو کم کن اندر بعث بحث  820
  • شرط روز بعث اول مردنست  ** زانک بعث از مرده زنده کردنست 
  • جمله عالم زین غلط کردند راه  ** کز عدم ترسند و آن آمد پناه 
  • از کجا جوییم علم از ترک علم  ** از کجا جوییم سلم از ترک سلم 
  • از کجا جوییم هست از ترک هست  ** از کجا جوییم سیب از ترک دست 
  • هم تو تانی کرد یا نعم المعین  ** دیده‌ی معدوم‌بین را هست بین  825
  • دیده‌ای کو از عدم آمد پدید  ** ذات هستی را همه معدوم دید