English    Türkçe    فارسی   

6
906-915

  • با قضا هر کو قراری می‌دهد  ** ریش‌خند سبلت خود می‌کند 
  • کاه‌برگی پیش باد آنگه قرار  ** رستخیزی وانگهانی عزم‌کار 
  • گربه در انبانم اندر دست عشق  ** یک‌دمی بالا و یک‌دم پست عشق 
  • او همی‌گرداندم بر گرد سر  ** نه به زیر آرام دارم نه زبر 
  • عاشقان در سیل تند افتاده‌اند  ** بر قضای عشق دل بنهاده‌اند  910
  • هم‌چو سنگ آسیا اندر مدار  ** روز و شب گردان و نالان بی‌قرار 
  • گردشش بر جوی جویان شاهدست  ** تا نگوید کس که آن جو راکدست 
  • گر نمی‌بینی تو جو را در کمین  ** گردش دولاب گردونی ببین 
  • چون قراری نیست گردون را ازو  ** ای دل اختروار آرامی مجو 
  • گر زنی در شاخ دستی کی هلد  ** هر کجا پیوند سازی بسکلد  915