English    Türkçe    فارسی   

6
977-986

  • قلب را که زر ز روی او بجست  ** بازگشت آن زر بکان خود نشست 
  • پس مس رسوا بماند دود وش  ** زو سیه‌روتر بماند عاشقش 
  • عشق بینایان بود بر کان زر  ** لاجرم هر روز باشد بیشتر 
  • زانک کان را در زری نبود شریک  ** مرحبا ای کان زر لاشک فیک  980
  • هر که قلبی را کند انباز کان  ** وا رود زر تا بکان لامکان 
  • عاشق و معشوق مرده ز اضطراب  ** مانده ماهی رفته زان گرداب آب 
  • عشق ربانیست خورشید کمال  ** امر نور اوست خلقان چون ظلال 
  • مصطفی زین قصه چون خوش برشکفت  ** رغبت افزون گشت او را هم بگفت 
  • مستمع چون یافت هم‌چون مصطفی  ** هر سر مویش زبانی شد جدا  985
  • مصطفی گفتش که اکنون چاره چیست  ** گفت این بنده مر او را مشتریست