English    Türkçe    فارسی   

6
989-998

  • مصطفی گفتش کای اقبال‌جو  ** اندرین من می‌شوم انباز تو 
  • تو وکیلم باش نیمی بهر من  ** مشتری شو قبض کن از من ثمن  990
  • گفت صد خدمت کنم رفت آن زمان  ** سوی خانه‌ی آن جهود بی‌امان 
  • گفت با خود کز کف طفلان گهر  ** پس توان آسان خریدن ای پدر 
  • عقل و ایمان را ازین طفلان گول  ** می‌خرد با ملک دنیا دیو غول 
  • آنچنان زینت دهد مردار را  ** که خرد زیشان دو صد گلزار را 
  • آن‌چنان مهتاب پیماید به سحر  ** کز خسان صد کیسه برباید به سحر  995
  • انبیاشان تاجری آموختند  ** پیش ایشان شمع دین افروختند 
  • دیو و غول ساحر از سحر و نبرد  ** انبیا را در نظرشان زشت کرد 
  • زشت گرداند به جادویی عدو  ** تا طلاق افتد میان جفت و شو