English    Türkçe    فارسی   

3
1763-1772

  • هین عزیرا در نگر اندر خرت ** که بپوسیدست و ریزیده برت
  • پیش تو گرد آوریم اجزاش را ** آن سر و دم و دو گوش و پاش را
  • دست نه و جزو برهم می‌نهد ** پاره‌ها را اجتماعی می‌دهد 1765
  • در نگر در صنعت پاره‌زنی ** کو همی‌دوزد کهن بی سوزنی
  • ریسمان و سوزنی نه وقت خرز ** آنچنان دوزد که پیدا نیست درز
  • چشم بگشا حشر را پیدا ببین ** تا نماند شبهه‌ات در یوم دین
  • تا ببینی جامعی‌ام را تمام ** تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام
  • همچنانک وقت خفتن آمنی ** از فوات جمله حسهای تنی 1770
  • بر حواس خود نلرزی وقت خواب ** گرچه می‌گردد پریشان و خراب
  • جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود
  • بود شیخی رهنمایی پیش ازین ** آسمانی شمع بر روی زمین