English    Türkçe    فارسی   

4
3280-3289

  • زانک عاشق در دم نقدست مست ** لاجرم از کفر و ایمان برترست 3280
  • کفر و ایمان هر دو خود دربان اوست ** کوست مغز و کفر و دین او را دو پوست
  • کفر قشر خشک رو بر تافته ** باز ایمان قشر لذت یافته
  • قشرهای خشک را جا آتش است ** قشر پیوسته به مغز جان خوش است
  • مغز خود از مرتبه‌ی خوش برترست ** برترست از خوش که لذت گسترست
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا برآرد موسیم از بحر گرد 3285
  • درخور عقل عوام این گفته شد ** از سخن باقی آن بنهفته شد
  • زر عقلت ریزه است ای متهم ** بر قراضه مهر سکه چون نهم
  • عقل تو قسمت شده بر صد مهم ** بر هزاران آرزو و طم و رم
  • جمع باید کرد اجزا را به عشق ** تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق