English    Türkçe    فارسی   

6
4866-4875

  • شاه چون از محو شد سوی وجود  ** چشم مریخیش آن خون کرده بود 
  • چون به ترکش بنگرید آن بی‌نظیر  ** دید کم از ترکشش یک چوبه تیر 
  • گفت کو آن تیر و از حق باز جست  ** گفت که اندر حلق او کز تیر تست 
  • عفو کرد آن شاه دریادل ولی  ** آمده بد تیر اه بر مقتلی 
  • کشته شد در نوحه‌ی او می‌گریست  ** اوست جمله هم کشنده و هم ولیست  4870
  • ور نباشد هر دو او پس کل نیست  ** هم کشنده‌ی خلق و هم ماتم‌کنیست 
  • شکر می‌کرد آن شهید زردخد  ** کان بزد بر جسم و بر معنی نزد 
  • جسم ظاهر عاقبت خود رفتنیست  ** تا ابد معنی بخواهد شاد زیست 
  • آن عتاب ار رفت هم بر پوست رفت  ** دوست بی‌آزار سوی دوست رفت 
  • گرچه او فتراک شاهنشه گرفت  ** آخر از عین الکمال او ره گرفت  4875