English    Türkçe    فارسی   

1
111-135

  • عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است ** عاقبت ما را بدان سر رهبر است‌‌
  • هر چه گویم عشق را شرح و بیان ** چون به عشق آیم خجل گردم از آن‌‌
  • گر چه تفسیر زبان روشن‌‌گر است ** لیک عشق بی‌‌زبان روشن‌‌تر است‌‌
  • چون قلم اندر نوشتن می‌‌شتافت ** چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت‌‌
  • عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ** شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت‌‌ 115
  • آفتاب آمد دلیل آفتاب ** گر دلیلت باید از وی رو متاب‌‌
  • از وی ار سایه نشانی می‌‌دهد ** شمس هر دم نور جانی می‌‌دهد
  • سایه خواب آرد ترا همچون سمر ** چون بر آید شمس انشق القمر
  • خود غریبی در جهان چون شمس نیست ** شمس جان باقیی کش امس نیست‌‌
  • شمس در خارج اگر چه هست فرد ** می‌‌توان هم مثل او تصویر کرد 120
  • شمس جان کاو خارج آمد از اثیر ** نبودش در ذهن و در خارج نظیر
  • در تصور ذات او را گنج کو ** تا در آید در تصور مثل او
  • چون حدیث روی شمس الدین رسید ** شمس چارم آسمان سر در کشید
  • واجب آید چون که آمد نام او ** شرح کردن رمزی از انعام او
  • این نفس جان دامنم بر تافته ست ** بوی پیراهان یوسف یافته ست‌‌ 125
  • از برای حق صحبت سالها ** باز گو حالی از آن خوش حالها
  • تا زمین و آسمان خندان شود ** عقل و روح و دیده صد چندان شود
  • لا تکلفنی فإنی فی الفنا ** کلت أفهامی فلا أحصی ثنا
  • کل شی‌‌ء قاله غیر المفیق ** إن تکلف أو تصلف لا یلیق‌‌
  • من چه گویم یک رگم هشیار نیست ** شرح آن یاری که او را یار نیست‌‌ 130
  • شرح این هجران و این خون جگر ** این زمان بگذار تا وقت دگر
  • قال أطعمنی فإنی جائع ** و اعتجل فالوقت سیف قاطع‌‌
  • صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق ** نیست فردا گفتن از شرط طریق‌‌
  • تو مگر خود مرد صوفی نیستی ** هست را از نسیه خیزد نیستی‌‌
  • گفتمش پوشیده خوشتر سر یار ** خود تو در ضمن حکایت گوش دار 135