English    Türkçe    فارسی   

1
1135-1159

  • لاجرم أبصارنا لا تدرکه ** و هو یدرک بین تو از موسی و که‌‌ 1135
  • صورت از معنی چو شیر از بیشه دان ** یا چو آواز و سخن ز اندیشه دان‌‌
  • این سخن و آواز از اندیشه خاست ** تو ندانی بحر اندیشه کجاست‌‌
  • لیک چون موج سخن دیدی لطیف ** بحر آن دانی که باشد هم شریف‌‌
  • چون ز دانش موج اندیشه بتاخت ** از سخن و آواز او صورت بساخت‌‌
  • از سخن صورت بزاد و باز مرد ** موج خود را باز اندر بحر برد 1140
  • صورت از بی‌‌صورتی آمد برون ** باز شد که إنا إليه راجعون‌‌
  • پس ترا هر لحظه مرگ و رجعتی است ** مصطفی فرمود دنیا ساعتی است‌‌
  • فکر ما تیری است از هو در هوا ** در هوا کی پاید آید تا خدا
  • هر نفس نو می‌‌شود دنیا و ما ** بی‌‌خبر از نو شدن اندر بقا
  • عمر همچون جوی نو نو می‌‌رسد ** مستمری می‌‌نماید در جسد 1145
  • آن ز تیری مستمر شکل آمده ست ** چون شرر کش تیز جنبانی به دست‌‌
  • شاخ آتش را بجنبانی به ساز ** در نظر آتش نماید بس دراز
  • این درازی مدت از تیزی صنع ** می‌‌نماید سرعت انگیزی صنع‌‌
  • طالب این سر اگر علامه‌‌ای است ** نک حسام الدین که سامی نامه‌‌ای است‌‌
  • رسیدن خرگوش به شیر و خشم شیر بر وی‌‌
  • شیر اندر آتش و در خشم و شور ** دید کان خرگوش می‌‌آید ز دور 1150
  • می‌‌دود بی‌‌دهشت و گستاخ او ** خشمگین و تند و تیز و ترش رو
  • کز شکسته آمدن تهمت بود ** وز دلیری دفع هر ریبت بود
  • چون رسید او پیشتر نزدیک صف ** بانگ بر زد شیرهای ای ناخلف‌‌
  • من که گاوان را ز هم بدریده‌‌ام ** من که گوش پیل نر مالیده‌‌ام‌‌
  • نیم خرگوشی که باشد که چنین ** امر ما را افکند او بر زمین‌‌ 1155
  • ترک خواب غفلت خرگوش کن ** غره‌‌ی این شیر ای خر گوش کن‌‌
  • عذر گفتن خرگوش‌‌
  • گفت خرگوش الامان عذریم هست ** گر دهد عفو خداوندیت دست‌‌
  • گفت چه عذر ای قصور ابلهان ** این زمان آیند در پیش شهان‌‌
  • مرغ بی‌‌وقتی سرت باید برید ** عذر احمق را نمی شاید شنید