English    Türkçe    فارسی   

1
1222-1246

  • از ادب نبود به پیش شه مقال ** خاصه خود لاف دروغین و محال‌‌
  • گر مر او را این نظر بودی مدام ** چون ندیدی زیر مشتی خاک دام‌‌
  • چون گرفتار آمدی در دام او ** چون قفس اندر شدی ناکام او
  • پس سلیمان گفت ای هدهد رواست ** کز تو در اول قدح این درد خاست‌‌ 1225
  • چون نمایی مستی ای خورده تو دوغ ** پیش من لافی زنی آن گه دروغ‌‌
  • جواب گفتن هدهد طعنه‌‌ی زاغ را
  • گفت ای شه بر من عور گدای ** قول دشمن مشنو از بهر خدای‌‌
  • گر به بطلان است دعوی کردنم ** من نهادم سر ببر این گردنم‌‌
  • زاغ کاو حکم قضا را منکر است ** گر هزاران عقل دارد کافر است‌‌
  • در تو تا کافی بود از کافران ** جای گند و شهوتی چون کاف ران‌‌ 1230
  • من ببینم دام را اندر هوا ** گر نپوشد چشم عقلم را قضا
  • چون قضا آید شود دانش به خواب ** مه سیه گردد بگیرد آفتاب‌‌
  • از قضا این تعبیه کی نادر است ** از قضا دان کاو قضا را منکر است‌‌
  • قصه‌‌ی آدم علیه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل‌‌
  • بو البشر کاو علم الاسما بگ است ** صد هزاران علمش اندر هر رگ است‌‌
  • اسم هر چیزی چنان کان چیز هست ** تا به پایان جان او را داد دست‌‌ 1235
  • هر لقب کاو داد آن مبدل نشد ** آن که چستش خواند او کاهل نشد
  • هر که آخر مومن است اول بدید ** هر که آخر کافر او را شد پدید
  • اسم هر چیزی تو از دانا شنو ** سر رمز علم الاسما شنو
  • اسم هر چیزی بر ما ظاهرش ** اسم هر چیزی بر خالق سرش‌‌
  • نزد موسی نام چوبش بد عصا ** نزد خالق بود نامش اژدها 1240
  • بد عمر را نام اینجا بت پرست ** لیک مومن بود نامش در الست‌‌
  • آن که بد نزدیک ما نامش منی ** پیش حق این نقش بد که با منی‌‌
  • صورتی بود این منی اندر عدم ** پیش حق موجود نه بیش و نه کم‌‌
  • حاصل آن آمد حقیقت نام ما ** پیش حضرت کان بود انجام ما
  • مرد را بر عاقبت نامی نهد ** نه بر آن کاو عاریت نامی نهد 1245
  • چشم آدم چون به نور پاک دید ** جان و سر نامها گشتش پدید