English    Türkçe    فارسی   

1
1351-1375

  • ای تو شیری در تک این چاه فرد ** نفس چون خرگوش خونت ریخت و خورد
  • نفس خرگوشت به صحرا در چرا ** تو به قعر این چه چون و چرا
  • سوی نخجیران دوید آن شیر گیر ** کابشروا یا قوم إذ جاء البشیر
  • مژده مژده ای گروه عیش‌‌ساز ** کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز
  • مژده مژده کان عدوی جانها ** کند قهر خالقش دندانها 1355
  • آن که از پنجه بسی سرها بکوفت ** همچو خس جاروب مرگش هم بروفت‌‌
  • جمع شدن نخجیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را
  • جمع گشتند آن زمان جمله وحوش ** شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش‌‌
  • حلقه کردند او چو شمعی در میان ** سجده آوردند و گفتندش که هان‌‌
  • تو فرشته‌‌ی آسمانی یا پری ** نی تو عزراییل شیران نری‌‌
  • هر چه هستی جان ما قربان تست ** دست بردی دست و بازویت درست‌‌ 1360
  • راند حق این آب را در جوی تو ** آفرین بر دست و بر بازوی تو
  • باز گو تا چون سگالیدی به مکر ** آن عوان را چون بمالیدی به مکر
  • باز گو تا قصه درمانها شود ** باز گو تا مرهم جانها شود
  • باز گو کز ظلم آن استم نما ** صد هزاران زخم دارد جان ما
  • گفت تایید خدا بود ای مهان ** ور نه خرگوشی که باشد در جهان‌‌ 1365
  • قوتم بخشید و دل را نور داد ** نور دل مر دست و پا را زور داد
  • از بر حق می‌‌رسد تفضیلها ** باز هم از حق رسد تبدیلها
  • حق به دور و نوبت این تایید را ** می‌‌نماید اهل ظن و دید را
  • پند دادن خرگوش نخجیران را که بدین شاد مشوید
  • هین به ملک نوبتی شادی مکن ** ای تو بسته‌‌ی نوبت آزادی مکن‌‌
  • آن که ملکش برتر از نوبت تنند ** برتر از هفت انجمش نوبت زنند 1370
  • برتر از نوبت ملوک باقی‌‌اند ** دور دایم روحها با ساقی‌‌اند
  • ترک این شرب ار بگویی یک دو روز ** در کنی اندر شراب خلد پوز
  • تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر
  • ای شهان کشتیم ما خصم برون ** ماند خصمی زو بتر در اندرون‌‌
  • کشتن این کار عقل و هوش نیست ** شیر باطن سخره‌‌ی خرگوش نیست‌‌
  • دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست ** کاو به دریاها نگردد کم و کاست‌‌ 1375