English    Türkçe    فارسی   

1
1360-1384

  • هر چه هستی جان ما قربان تست ** دست بردی دست و بازویت درست‌‌ 1360
  • راند حق این آب را در جوی تو ** آفرین بر دست و بر بازوی تو
  • باز گو تا چون سگالیدی به مکر ** آن عوان را چون بمالیدی به مکر
  • باز گو تا قصه درمانها شود ** باز گو تا مرهم جانها شود
  • باز گو کز ظلم آن استم نما ** صد هزاران زخم دارد جان ما
  • گفت تایید خدا بود ای مهان ** ور نه خرگوشی که باشد در جهان‌‌ 1365
  • قوتم بخشید و دل را نور داد ** نور دل مر دست و پا را زور داد
  • از بر حق می‌‌رسد تفضیلها ** باز هم از حق رسد تبدیلها
  • حق به دور و نوبت این تایید را ** می‌‌نماید اهل ظن و دید را
  • پند دادن خرگوش نخجیران را که بدین شاد مشوید
  • هین به ملک نوبتی شادی مکن ** ای تو بسته‌‌ی نوبت آزادی مکن‌‌
  • آن که ملکش برتر از نوبت تنند ** برتر از هفت انجمش نوبت زنند 1370
  • برتر از نوبت ملوک باقی‌‌اند ** دور دایم روحها با ساقی‌‌اند
  • ترک این شرب ار بگویی یک دو روز ** در کنی اندر شراب خلد پوز
  • تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر
  • ای شهان کشتیم ما خصم برون ** ماند خصمی زو بتر در اندرون‌‌
  • کشتن این کار عقل و هوش نیست ** شیر باطن سخره‌‌ی خرگوش نیست‌‌
  • دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست ** کاو به دریاها نگردد کم و کاست‌‌ 1375
  • هفت دریا را در آشامد هنوز ** کم نگردد سوزش آن خلق سوز
  • سنگها و کافران سنگ دل ** اندر آیند اندر او زار و خجل‌‌
  • هم نگردد ساکن از چندین غذا ** تا ز حق آید مر او را این ندا
  • سیر گشتی سیر گوید نی هنوز ** اینت آتش اینت تابش اینت سوز
  • عالمی را لقمه کرد و در کشید ** معده‌‌اش نعره زنان هل من مزید 1380
  • حق قدم بر وی نهد از لا مکان ** آن گه او ساکن شود از کن فکان‌‌
  • چون که جزو دوزخ است این نفس ما ** طبع کل دارد همیشه جزوها
  • این قدم حق را بود کاو را کشد ** غیر حق خود کی کمان او کشد
  • در کمان ننهند الا تیر راست ** این کمان را باژگون کژ تیرهاست‌‌