English    Türkçe    فارسی   

1
154-178

  • کس به زیر دم خر خاری نهد ** خر نداند دفع آن بر می‌‌جهد
  • بر جهد و ان خار محکمتر زند ** عاقلی باید که خاری بر کند 155
  • خر ز بهر دفع خار از سوز و درد ** جفته می‌‌انداخت صد جا زخم کرد
  • آن حکیم خارچین استاد بود ** دست می‌‌زد جا به جا می‌‌آزمود
  • ز ان کنیزک بر طریق داستان ** باز می‌‌پرسید حال دوستان‌‌
  • با حکیم او قصه‌‌ها می‌‌گفت فاش ** از مقام و خاجگان و شهر تاش‌‌
  • سوی قصه گفتنش می‌‌داشت گوش ** سوی نبض و جستنش می‌‌داشت هوش‌‌ 160
  • تا که نبض از نام کی گردد جهان ** او بود مقصود جانش در جهان‌‌ا ن‌‌
  • دوستان شهر او را بر شمرد ** بعد از آن شهری دگر را نام برد
  • گفت چون بیرون شدی از شهر خویش ** در کدامین شهر بوده ستی تو بیش‌‌
  • نام شهری گفت وز آن هم در گذشت ** رنگ روی و نبض او دیگر نگشت‌‌
  • خواجگان و شهرها را یک به یک ** باز گفت از جای و از نان و نمک‌‌ 165
  • شهر شهر و خانه خانه قصه کرد ** نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد
  • نبض او بر حال خود بد بی‌‌گزند ** تا بپرسید از سمرقند چو قند
  • نبض جست و روی سرخ و زرد شد ** کز سمرقندی زرگر فرد شد
  • چون ز رنجور آن حکیم این راز یافت ** اصل آن درد و بلا را باز یافت‌‌
  • گفت کوی او کدام است در گذر ** او سر پل گفت و کوی غاتفر 170
  • گفت دانستم که رنجت چیست زود ** در خلاصت سحرها خواهم نمود
  • شاد باش و فارغ و ایمن که من ** آن کنم با تو که باران با چمن‌‌
  • من غم تو می‌‌خورم تو غم مخور ** بر تو من مشفق‌‌ترم از صد پدر
  • هان و هان این راز را با کس مگو ** گر چه از تو شه کند بس جستجو
  • چون که اسرارت نهان در دل شود ** آن مرادت زودتر حاصل شود 175
  • گفت پیغمبر که هر که سر نهفت ** زود گردد با مراد خویش جفت‌‌
  • دانه چون اندر زمین پنهان شود ** سر آن سر سبزی بستان شود
  • زر و نقره گر نبودندی نهان ** پرورش کی یافتندی زیر کان‌‌