English    Türkçe    فارسی   

1
1548-1572

  • چون که بازرگان سفر را ساز کرد ** سوی هندستان شدن آغاز کرد
  • هر غلام و هر کنیزک را ز جود ** گفت بهر تو چه آرم گوی زود
  • هر یکی از وی مرادی خواست کرد ** جمله را وعده بداد آن نیک مرد 1550
  • گفت طوطی را چه خواهی ارمغان ** کارمت از خطه‌‌ی هندوستان‌‌
  • گفتش آن طوطی که آن جا طوطیان ** چون ببینی کن ز حال من بیان‌‌
  • کان فلان طوطی که مشتاق شماست ** از قضای آسمان در حبس ماست‌‌
  • بر شما کرد او سلام و داد خواست ** وز شما چاره و ره ارشاد خواست‌‌
  • گفت می‌‌شاید که من در اشتیاق ** جان دهم اینجا بمیرم در فراق‌‌ 1555
  • این روا باشد که من در بند سخت ** گه شما بر سبزه گاهی بر درخت‌‌
  • این چنین باشد وفای دوستان ** من در این حبس و شما در بوستان‌‌
  • یاد آرید ای مهان زین مرغ زار ** یک صبوحی در میان مرغزار
  • یاد یاران یار را میمون بود ** خاصه کان لیلی و این مجنون بود
  • ای حریفان بت موزون خود ** من قدحها می‌‌خورم پر خون خود 1560
  • یک قدح می نوش کن بر یاد من ** گر همی‌‌خواهی که بدهی داد من‌‌
  • یا به یاد این فتاده‌‌ی خاک بیز ** چون که خوردی جرعه ای بر خاک ریز
  • ای عجب آن عهد و آن سوگند کو ** وعده‌‌های آن لب چون قند کو
  • گر فراق بنده  از بد بندهگی است ** چون تو با بدبندگی پس فرق چیس
  • ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ ** با طرب تر از سماع و بانگ چنگ‌‌ 1565
  • ای جفای تو ز دولت خوبتر ** و انتقام تو ز جان محبوبتر
  • نار تو این است نورت چون بود ** ماتم این تا خود که سورت چون بود
  • از حلاوتها که دارد جور تو ** وز لطافت کس نیابد غور تو
  • نالم و ترسم که او باور کند ** وز کرم آن جور را کمتر کند
  • عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد ** بو العجب من عاشق این هر دو ضد 1570
  • و الله ار زین خار در بستان شوم ** همچو بلبل زین سبب نالان شوم‌‌
  • این عجب بلبل که بگشاید دهان ** تا خورد او خار را با گلستان‌‌