English    Türkçe    فارسی   

1
1630-1654

  • مبدع است او تابع استاد نی ** مسند جمله و را اسناد نی‌‌ 1630
  • He is the Originator, He follows no master; He is the support of all things, He hath no support,
  • باقیان هم در حرف هم در مقال ** تابع استاد و محتاج مثال‌‌
  • (While) the rest, (engaged) in handicrafts and talk, follow a master and have need of a pattern.
  • زین سخن گر نیستی بیگانه‌‌ای ** دلق و اشکی گیر در ویرانه‌‌ای‌‌
  • If thou art not alien to (unfit to hear) this discourse, assume the frock of a dervish and (take to shedding) tears in some deserted place,
  • ز آن که آدم ز آن عتاب از اشک رست ** اشک تر باشد دم توبه پرست‌‌
  • Because Adam by means of tears escaped from that reproof: moist tears are the breath (speech) of the penitent.
  • بهر گریه آمد آدم بر زمین ** تا بود گریان و نالان و حزین‌‌
  • For weeping's sake Adam came (down) to the earth, that he might be weeping and moaning and sorrowful.
  • آدم از فردوس و از بالای هفت ** پای ماچان از برای عذر رفت‌‌ 1635
  • Adam, (cast out) from Paradise and from above the Seven (Heavens), went to the “shoe-row” for the purpose of excusing himself.
  • گر ز پشت آدمی وز صلب او ** در طلب می‌‌باش هم در طلب او
  • If thou art from the back of Adam and from his loins, be constant in seeking (forgiveness) amongst his company.
  • ز آتش دل و آب دیده نقل ساز ** بوستان از ابر و خورشید است باز
  • Prepare a dessert of heart-fire (burning grief) and eye-water (tears): the garden is made open (blooming) by cloud and sun.
  • تو چه دانی قدر آب دیده‌‌گان ** عاشق نانی تو چون نادیدگان‌‌
  • What dost thou know of the taste of the water of the eyes? Thou art a lover of bread, like the blind (beggars).
  • گر تو این انبان ز نان خالی کنی ** پر ز گوهرهای اجلالی کنی‌‌
  • If thou make this wallet empty of bread, thou wilt make it full of glorious jewels.
  • طفل جان از شیر شیطان باز کن ** بعد از آنش با ملک انباز کن‌‌ 1640
  • Wean the babe, thy soul, from the Devil's milk, and after that make it consort with the Angel.
  • تا تو تاریک و ملول و تیره‌‌ای ** دان که با دیو لعین همشیره‌‌ای‌‌
  • Whilst thou art dark and vexed and gloomy, know that thou art sucking from the same breast as the accursed Devil.
  • لقمه‌‌ای کان نور افزود و کمال ** آن بود آورده از کسب حلال‌‌
  • The mouthful that gave increase of light and perfection is obtained from lawful earnings.
  • روغنی کاید چراغ ما کشد ** آب خوانش چون چراغی را کشد
  • The oil that comes and quenches our lamp—when it quenches a lamp, call it water.
  • علم و حکمت زاید از لقمه‌‌ی حلال ** عشق و رقت آید از لقمه‌‌ی حلال‌‌
  • From the lawful morsel are born knowledge and wisdom; from the lawful morsel come love and tenderness.
  • چون ز لقمه تو حسد بینی و دام ** جهل و غفلت زاید آن را دان حرام‌‌ 1645
  • When from a morsel thou seest (arise) envy and guile, (and when) ignorance and heedlessness are born (of it), know that it is unlawful.
  • هیچ گندم کاری و جو بر دهد ** دیده‌‌ای اسبی که کره‌‌ی خر دهد
  • Wilt thou sow wheat and will it produce barley? Hast thou seen a mare bring forth an ass's colt?
  • لقمه تخم است و برش اندیشه‌‌ها ** لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌‌ها
  • The morsel is seed, and thoughts are its fruit; the morsel is the sea, and thoughts are its pearls.
  • زاید از لقمه‌‌ی حلال اندر دهان ** میل خدمت عزم رفتن آن جهان‌‌
  • From the lawful morsel in the mouth is born the inclination to serve (God) and the resolve to go to yonder world.
  • باز گفتن بازرگان با طوطی آن چه دید از طوطیان هندوستان‌‌
  • How the merchant related to the parrot what he had witnessed on the part of the parrots of India.
  • کرد بازرگان تجارت را تمام ** باز آمد سوی منزل دوست کام‌‌
  • The merchant finished his trading and returned home (prosperously) to the joy of his friends.
  • هر غلامی را بیاورد ارمغان ** هر کنیزک را ببخشید او نشان‌‌ 1650
  • He brought a present for every male slave, he gave a token to every slave-girl.
  • گفت طوطی ارمغان بنده کو ** آن چه دیدی و آن چه گفتی باز گو
  • “Where is my present?” asked the parrot. “Relate what thou hast seen and said.”
  • گفت نی من خود پشیمانم از آن ** دست خود خایان و انگشتان گزان‌‌
  • “Nay,” said he, “indeed I am repenting of that (which I said), gnawing my hand and biting my fingers (in remorse).
  • من چرا پیغام خامی از گزاف ** بردم از بی‌‌دانشی و از نشاف‌‌
  • Why, from ignorance and folly, did I idly bear (such) an inconsiderate message?”
  • گفت ای خواجه پشیمانی ز چیست ** چیست آن کاین خشم و غم را مقتضی است‌‌
  • “O master,” said the parrot, “what is thy repentance for? What is it that causes this anger and grief?”