English    Türkçe    فارسی   

1
1659-1683

  • وانگردد از ره آن تیر ای پسر ** بند باید کرد سیلی را ز سر
  • چون گذشت از سر جهانی را گرفت ** گر جهان ویران کند نبود شگفت‌‌ 1660
  • فعل را در غیب اثرها زادنی است ** و آن موالیدش به حکم خلق نیست‌‌
  • بی‌‌شریکی جمله مخلوق خداست ** آن موالید ار چه نسبتشان به ماست‌‌
  • زید پرانید تیری سوی عمر ** عمر را بگرفت تیرش همچو نمر
  • مدت سالی همی‌‌زایید درد ** دردها را آفریند حق نه مرد
  • زید رامی آن دم ار مرد از وجل ** دردها می‌‌زاید آن جا تا اجل‌‌ 1665
  • ز آن موالید وجع چون مرد او ** زید را ز اول سبب قتال گو
  • آن وجعها را بدو منسوب دار ** گر چه هست آن جمله صنع کردگار
  • همچنین کشت و دم و دام و جماع ** آن موالید است حق را مستطاع‌‌
  • اولیا را هست قدرت از اله ** تیر جسته باز آرندش ز راه‌‌
  • بسته درهای موالید از سبب ** چون پشیمان شد ولی ز آن دست رب‌‌ 1670
  • گفته ناگفته کند از فتح باب ** تا از آن نه سیخ سوزد نه کباب‌‌
  • از همه دلها که آن نکته شنید ** آن سخن را کرد محو و ناپدید
  • گرت برهان باید و حجت مها ** باز خوان من آية أو ننسها
  • آیت أنسوکم ذکری بخوان ** قدرت نسیان نهادنشان بدان‌‌
  • چون به تذکیر و به نسیان قادراند ** بر همه دلهای خلقان قاهراند 1675
  • چون به نسیان بست او راه نظر ** کار نتوان کرد ور باشد هنر
  • خلتم سخریه اهل السمو ** از نبی خوانید تا أنسوکم‌‌
  • صاحب ده پادشاه جسمهاست ** صاحب دل شاه دلهای شماست‌‌
  • فرع دید آمد عمل بی‌‌هیچ شک ** پس نباشد مردم الا مردمک‌‌
  • من تمام این نیارم گفت از آن ** منع می‌‌آید ز صاحب مرکزان‌‌ 1680
  • چون فراموشی خلق و یادشان ** با وی است و او رسد فریادشان‌‌
  • صد هزاران نیک و بد را آن بهی ** می‌‌کند هر شب ز دلهاشان تهی‌‌
  • روز دلها را از آن پر می‌‌کند ** آن صدفها را پر از در می‌‌کند