English    Türkçe    فارسی   

1
1760-1784

  • من ز شیرینی نشستم رو ترش ** من ز بسیاری گفتارم خمش‌‌ 1760
  • تا که شیرینی ما از دو جهان ** در حجاب رو ترش باشد نهان‌‌
  • تا که در هر گوش ناید این سخن ** یک همی‌‌گویم ز صد سر لدن‌‌
  • تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان به هرچ از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا در معنی قوله علیه السلام إن سعدا لغیو ر و أنا أغیر من سعد و الله أغیر منی و من غیرته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن
  • جمله عالم ز آن غیور آمد که حق ** برد در غیرت بر این عالم سبق‌‌
  • او چو جان است و جهان چون کالبد ** کالبد از جان پذیرد نیک و بد
  • هر که محراب نمازش گشت عین ** سوی ایمان رفتنش می‌‌دان تو شین‌‌ 1765
  • هر که شد مر شاه را او جامه‌‌دار ** هست خسران بهر شاهش اتجار
  • هر که با سلطان شود او همنشین ** بر درش بودن بود حیف و غبین‌‌
  • دست‌‌بوسش چون رسید از پادشاه ** گر گزیند بوس پا باشد گناه‌‌
  • گر چه سر بر پا نهادن خدمت است ** پیش آن خدمت خطا و زلت است‌‌
  • شاه را غیرت بود بر هر که او ** بو گزیند بعد از آن که دید رو 1770
  • غیرت حق بر مثل گندم بود ** کاه خرمن غیرت مردم بود
  • اصل غیرتها بدانید از اله ** آن خلقان فرع حق بی‌‌اشتباه‌‌
  • شرح این بگذارم و گیرم گله ** از جفای آن نگار ده دله‌‌
  • نالم ایرا ناله‌‌ها خوش آیدش ** از دو عالم ناله و غم بایدش‌‌
  • چون ننالم تلخ از دستان او ** چون نیم در حلقه‌‌ی مستان او 1775
  • چون نباشم همچو شب بی‌‌روز او ** بی‌‌وصال روی روز افروز او
  • ناخوش او خوش بود در جان من ** جان فدای یار دل رنجان من‌‌
  • عاشقم بر رنج خویش و درد خویش ** بهر خشنودی شاه فرد خویش‌‌
  • خاک غم را سرمه سازم بهر چشم ** تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم‌‌
  • اشک کان از بهر او بارند خلق ** گوهر است و اشک پندارند خلق‌‌ 1780
  • من ز جان جان شکایت می‌‌کنم ** من نیم شاکی روایت می‌‌کنم‌‌
  • دل همی‌‌گوید کز او رنجیده‌‌ام ** وز نفاق سست می‌‌خندیده‌‌ام‌‌
  • راستی کن ای تو فخر راستان ** ای تو صدر و من درت را آستان‌‌
  • آستان و صدر در معنی کجاست ** ما و من کو آن طرف کان یار ماست‌‌