English    Türkçe    فارسی   

1
1785-1809

  • ای رهیده جان تو از ما و من ** ای لطیفه‌‌ی روح اندر مرد و زن‌‌ 1785
  • مرد و زن چون یک شود آن یک تویی ** چون که یک جا محو شد آنک تویی‌‌
  • این من و ما بهر آن بر ساختی ** تا تو با خود نرد خدمت باختی‌‌
  • تا من و توها همه یک جان شوند ** عاقبت مستغرق جانان شوند
  • این همه هست و بیا ای امر کن ** ای منزه از بیان و از سخن‌‌
  • جسم جسمانه تواند دیدنت ** در خیال آرد غم و خندیدنت‌‌ 1790
  • دل که او بسته‌‌ی غم و خندیدن است ** تو مگو کاو لایق آن دیدن است‌‌
  • آن که او بسته‌‌ی غم و خنده بود ** او بدین دو عاریت زنده بود
  • باغ سبز عشق کاو بی‌‌منتهاست ** جز غم و شادی در او بس میوه‌‌هاست‌‌
  • عاشقی زین هر دو حالت برتر است ** بی‌‌بهار و بی‌‌خزان سبز و تر است‌‌
  • ده زکات روی خوب ای خوب رو ** شرح جان شرحه شرحه باز گو 1795
  • کز کرشم غمزه‌‌ی غمازه‌‌ای ** بر دلم بنهاد داغی تازه‌‌ای‌‌
  • من حلالش کردم از خونم بریخت ** من همی‌‌گفتم حلال او می‌‌گریخت‌‌
  • چون گریزانی ز ناله‌‌ی خاکیان ** غم چه ریزی بر دل غمناکیان‌‌
  • ای که هر صبحی که از مشرق بتافت ** همچو چشمه‌‌ی مشرقت در جوش یافت‌‌
  • چون بهانه دادی این شیدات را ** ای بهانه شکر لبهات را 1800
  • ای جهان کهنه را تو جان نو ** از تن بی‌‌جان و دل افغان شنو
  • شرح گل بگذار از بهر خدا ** شرح بلبل گو که شد از گل جدا
  • از غم و شادی نباشد جوش ما ** با خیال و وهم نبود هوش ما
  • حالتی دیگر بود کان نادر است ** تو مشو منکر که حق بس قادر است‌‌
  • تو قیاس از حالت انسان مکن ** منزل اندر جور و در احسان مکن‌‌ 1805
  • جور و احسان رنج و شادی حادث است ** حادثان میرند و حقشان وارث است‌‌
  • صبح شد ای صبح را پشت و پناه ** عذر مخدومی حسام الدین بخواه‌‌
  • عذر خواه عقل کل و جان تویی ** جان جان و تابش مرجان تویی‌‌
  • تافت نور صبح و ما از نور تو ** در صبوحی با می منصور تو