English    Türkçe    فارسی   

1
1811-1835

  • باده در جوشش گدای جوش ماست ** چرخ در گردش گدای هوش ماست‌‌
  • باده از ما مست شد نی ما از او ** قالب از ما هست شد نی ما از او
  • ما چو زنبوریم و قالبها چو موم ** خانه خانه کرده قالب را چو موم‌‌
  • رجوع به حکایت خواجه‌‌ی تاجر
  • بس دراز است این حدیث خواجه گو ** تا چه شد احوال آن مرد نکو
  • خواجه اندر آتش و درد و حنین ** صد پراکنده همی‌‌گفت این چنین‌‌ 1815
  • گه تناقض گاه ناز و گه نیاز ** گاه سودای حقیقت گه مجاز
  • مرد غرقه گشته جانی می‌‌کند ** دست را در هر گیاهی می‌‌زند
  • تا کدامش دست گیرد در خطر ** دست و پایی می‌‌زند از بیم سر
  • دوست دارد یار این آشفتگی ** کوشش بی‌‌هوده به از خفتگی‌‌
  • آن که او شاه است او بی‌‌کار نیست ** ناله از وی طرفه کاو بیمار نیست‌‌ 1820
  • بهر این فرمود رحمان ای پسر ** کل يوم هو فی شأن ای پسر
  • اندر این ره می‌‌تراش و می‌‌خراش ** تا دم آخر دمی فارغ مباش‌‌
  • تا دم آخر دمی آخر بود ** که عنایت با تو صاحب سر بود
  • هر چه می‌‌کوشند اگر مرد و زن است ** گوش و چشم شاه جان بر روزن است‌‌
  • برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده‌‌
  • بعد از آنش از قفس بیرون فگند ** طوطیک پرید تا شاخ بلند 1825
  • طوطی مرده چنان پرواز کرد ** کافتاب از چرخ ترکی تاز کرد
  • خواجه حیران گشت اندر کار مرغ ** بی‌‌خبر ناگه بدید اسرار مرغ‌‌
  • روی بالا کرد و گفت ای عندلیب ** از بیان حال خودمان ده نصیب‌‌
  • او چه کرد آن جا که تو آموختی ** ساختی مکری و ما را سوختی‌‌
  • گفت طوطی کاو به فعلم پند داد ** که رها کن لطف آواز و وداد 1830
  • ز آن که آوازت ترا در بند کرد ** خویشتن مرده پی این پند کرد
  • یعنی ای مطرب شده با عام و خاص ** مرده شو چون من که تا یابی خلاص‌‌
  • دانه باشی مرغکانت بر چنند ** غنچه باشی کودکانت بر کنند
  • دانه پنهان کن بکلی دام شو ** غنچه پنهان کن گیاه بام شو
  • هر که داد او حسن خود را در مزاد ** صد قضای بد سوی او رو نهاد 1835