English    Türkçe    فارسی   

1
1868-1892

  • تا توانی بنده شو سلطان مباش ** زخم کش چون گوی شو چوگان مباش‌‌
  • ور نه چون لطفت نماند وین جمال ** از تو آید آن حریفان را ملال‌‌
  • آن جماعت کت همی‌‌دادند ریو ** چون ببینندت بگویندت که دیو 1870
  • جمله گویندت چو بینندت به در ** مرده‌‌ای از گور خود بر کرد سر
  • همچو امرد که خدا نامش کنند ** تا بدین سالوس در دامش کنند
  • چون که در بد نامی آمد ریش او ** دیو را ننگ آید از تفتیش او
  • دیو سوی آدمی شد بهر شر ** سوی تو ناید که از دیوی بتر
  • تا تو بودی آدمی دیو از پی‌‌ات ** می‌‌دوید و می‌‌چشانید او می‌‌ات‌‌ 1875
  • چون شدی در خوی دیوی استوار ** می‌‌گریزد از تو دیو نابکار
  • آن که اندر دامنت آویخت او ** چون چنین گشتی ز تو بگریخت او
  • تفسیر ما شاء الله کان‌‌
  • این همه گفتیم لیک اندر بسیچ ** بی‌‌عنایات خدا هیچیم هیچ‌‌
  • بی‌‌عنایات حق و خاصان حق ** گر ملک باشد سیاه استش ورق‌‌
  • ای خدا ای فضل تو حاجت روا ** با تو یاد هیچ کس نبود روا 1880
  • این قدر ارشاد تو بخشیده‌‌ای ** تا بدین بس عیب ما پوشیده‌‌ای‌‌
  • قطره‌‌ای دانش که بخشیدی ز پیش ** متصل گردان به دریاهای خویش‌‌
  • قطره‌‌ای علم است اندر جان من ** وارهانش از هوا وز خاک تن‌‌
  • پیش از آن کاین خاکها خسفش کنند ** پیش از آن کاین بادها نشفش کنند
  • گر چه چون نشفش کند تو قادری ** کش از ایشان واستانی واخری‌‌ 1885
  • قطره‌‌ای کاو در هوا شد یا که ریخت ** از خزینه‌‌ی قدرت تو کی گریخت‌‌
  • گر در آید در عدم یا صد عدم ** چون بخوانیش او کند از سر قدم‌‌
  • صد هزاران ضد ضد را می‌‌کشد ** بازشان حکم تو بیرون می‌‌کشد
  • از عدمها سوی هستی هر زمان ** هست یا رب کاروان در کاروان‌‌
  • خاصه هر شب جمله افکار و عقول ** نیست گردد غرق در بحر نغول‌‌ 1890
  • باز وقت صبح آن اللهیان ** بر زنند از بحر سر چون ماهیان‌‌
  • در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ ** از هزیمت رفته در دریای مرگ‌‌