English    Türkçe    فارسی   

1
2195-2219

  • ای خدا فریاد زین فریادخواه ** داد خواهم نه ز کس زین داد خواه‌‌ 2195
  • داد خود از کس نیابم جز مگر ** ز آن که او از من به من نزدیکتر
  • کاین منی از وی رسد دم دم مرا ** پس و را بینم چو این شد کم مرا
  • همچو آن کاو با تو باشد زر شمر ** سوی او داری نه سوی خود نظر
  • گردانیدن عمر نظر او را از مقام گریه که هستی است به مقام استغراق که نیستی است‌‌
  • پس عمر گفتش که این زاری تو ** هست هم آثار هشیاری تو
  • راه فانی گشته راهی دیگر است ** ز آن که هشیاری گناهی دیگر است‌‌ 2200
  • هست هشیاری ز یاد ما مضی ** ماضی و مستقبلت پرده‌‌ی خدا
  • آتش اندر زن به هر دو تا به کی ** پر گره باشی از این هر دو چو نی‌‌
  • تا گره با نی بود هم راز نیست ** همنشین آن لب و آواز نیست‌‌
  • چون به طوفی خود به طوفی مرتدی ** چون به خانه آمدی هم با خودی‌‌
  • ای خبرهات از خبر ده بی‌‌خبر ** توبه‌‌ی تو از گناه تو بتر 2205
  • ای تو از حال گذشته توبه جو ** کی کنی توبه از این توبه بگو
  • گاه بانگ زیر را قبله کنی ** گاه گریه‌‌ی زار را قبله زنی‌‌
  • چون که فاروق آینه‌‌ی اسرار شد ** جان پیر از اندرون بیدار شد
  • همچو جان بی‌‌گریه و بی‌‌خنده شد ** جانش رفت و جان دیگر زنده شد
  • حیرتی آمد درونش آن زمان ** که برون شد از زمین و آسمان‌‌ 2210
  • جستجویی از ورای جستجو ** من نمی‌‌دانم تو می‌‌دانی بگو
  • حال و قالی از ورای حال و قال ** غرقه گشته در جمال ذو الجلال‌‌
  • غرقه‌‌ای نه که خلاصی باشدش ** یا بجز دریا کسی بشناسدش‌‌
  • عقل جزو از کل گویا نیستی ** گر تقاضا بر تقاضا نیستی‌‌
  • چون تقاضا بر تقاضا می‌‌رسد ** موج آن دریا بدین جا می‌‌رسد 2215
  • چون که قصه‌‌ی حال پیر اینجا رسید ** پیر و حالش روی در پرده کشید
  • پیر دامن را ز گفت‌‌وگو فشاند ** نیم گفته در دهان ما بماند
  • از پی این عیش و عشرت ساختن ** صد هزاران جان بشاید باختن‌‌
  • در شکار بیشه‌‌ی جان باز باش ** همچو خورشید جهان جان‌‌باز باش‌‌