English    Türkçe    فارسی   

1
2256-2280

  • قرص مه را قرص نان پنداشته ** دست سوی آسمان برداشته‌‌
  • ننگ درویشان ز درویشی ما ** روز شب از روزی اندیشی ما
  • خویش و بیگانه شده از ما رمان ** بر مثال سامری از مردمان‌‌
  • گر بخواهم از کسی یک مشت نسک ** مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک‌‌
  • مر عرب را فخر غزو است و عطا ** در عرب تو همچو اندر خط خطا 2260
  • چه غزا ما بی‌‌غزا خود کشته‌‌ایم ** ما به تیغ فقر بی‌‌سر گشته‌‌ایم‌‌
  • چه عطا ما بر گدایی می‌‌تنیم ** مر مگس را در هوا رگ می‌‌زنیم‌‌
  • گر کسی مهمان رسد گر من منم ** شب بخسبد قصد دلق او کنم‌‌
  • مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته‌‌
  • بهر این گفتند دانایان به فن ** میهمان محسنان باید شدن‌‌
  • تو مرید و میهمان آن کسی ** کاو ستاند حاصلت را از خسی‌‌ 2265
  • نیست چیره چون ترا چیره کند ** نور ندهد مر ترا تیره کند
  • چون و را نوری نبود اندر قران ** نور کی یابند از وی دیگران‌‌
  • همچو اعمش کو کند داروی چشم ** چه کشد در چشمها الا که یشم‌‌
  • حال ما این است در فقر و عنا ** هیچ مهمانی مبا مغرور ما
  • قحط ده سال ار ندیدی در صور ** چشمها بگشا و اندر ما نگر 2270
  • ظاهر ما چون درون مدعی ** در دلش ظلمت زبانش شعشعی‌‌
  • از خدا بویی نه او را نی اثر ** دعویش افزون ز شیث و بو البشر
  • دیو ننموده و را هم نقش خویش ** او همی‌‌گوید ز ابدالیم و بیش‌‌
  • حرف درویشان بدزدیده بسی ** تا گمان آید که هست او خود کسی‌‌
  • خرده گیرد در سخن بر بایزید ** ننگ دارد از درون او یزید 2275
  • بی‌‌نوا از نان و خوان آسمان ** پیش او ننداخت حق یک استخوان‌‌
  • او ندا کرده که خوان بنهاده‌‌ام ** نایب حقم خلیفه زاده‌‌ام‌‌
  • الصلا ساده دلان پیچ پیچ ** تا خورید از خوان جودم سیر هیچ‌‌
  • سالها بر وعده‌‌ی فردا کسان ** گرد آن در گشته فردا نارسان‌‌
  • دیر باید تا که سر آدمی ** آشکارا گردد از بیش و کمی‌‌ 2280