English    Türkçe    فارسی   

1
2551-2575

  • صاف کرده حق دلم را چون سما ** روفته از خاطرم جور شما
  • در نصیحت من شده بار دگر ** گفته امثال و سخنها چون شکر
  • شیر تازه از شکر انگیخته ** شیر و شهدی با سخن آمیخته‌‌
  • در شما چون زهر گشته آن سخن ** ز آن که زهرستان بدید از بیخ و بن‌‌
  • چون شوم غمگین که غم شد سر نگون ** غم شما بودید ای قوم حرون‌‌ 2555
  • هیچ کس بر مرگ غم نوحه کند ** ریش سر چون شد کسی مو بر کند
  • رو به خود کرد و بگفت ای نوحه‌‌گر ** نوحه‌‌ات را می‌‌نیرزد آن نفر
  • کژ مخوان ای راست خواننده‌‌ی مبین ** کیف آسی قل لقوم ظالمین‌‌
  • باز اندر چشم و دل او گریه یافت ** رحمتی بی‌‌علتی در وی بتافت‌‌
  • قطره می‌‌بارید و حیران گشته بود ** قطره‌‌ی بی‌‌علت از دریای جود 2560
  • عقل او می‌‌گفت کین گریه ز چیست ** بر چنان افسوسیان شاید گریست‌‌
  • بر چه می‌‌گریی بگو بر فعلشان ** بر سپاه کینه توز بدنشان‌‌
  • بر دل تاریک پر زنگارشان ** بر زبان زهر همچون مارشان‌‌
  • بر دم و دندان سگسارانه‌‌شان ** بر دهان و چشم کژدم خانه‌‌شان‌‌
  • بر ستیز و تسخر و افسوسشان ** شکر کن چون کرد حق محبوسشان‌‌ 2565
  • دستشان کژ پایشان کژ چشم کژ ** مهرشان کژ صلح‌‌شان کژ خشم کژ
  • از پی تقلید و معقولات نقل ** پا نهاده بر جمال پیر عقل‌‌
  • پیر خر نی جمله گشته پیر خر ** از ریای چشم و گوش همدگر
  • از بهشت آورد یزدان بردگان ** تا نمایدشان سقر پروردگان‌‌
  • در معنی آن که مرج البحرين يلتقیان بينهما برزخ لا يبغیان
  • اهل نار و خلد را بین هم دکان ** در میانشان برزخ لا یبغیان‌‌ 2570
  • اهل نار و اهل نور آمیخته ** در میانشان کوه قاف انگیخته‌‌
  • همچو در کان خاک و زر کرد اختلاط ** در میانشان صد بیابان و رباط
  • همچنان که عقد در در و شبه ** مختلط چون میهمان یک شبه‌‌
  • بحر را نیمیش شیرین چون شکر ** طعم شیرین رنگ روشن چون قمر
  • نیم دیگر تلخ همچون زهر مار ** طمع تلخ و رنگ مظلم قیروار 2575