English    Türkçe    فارسی   

1
2662-2686

  • الف ما انوار با ظلمات چیست ** چون تواند نور با ظلمات زیست‌‌
  • آدما آن الف از بوی تو بود ** ز آن که جسمت را زمین بد تار و پود
  • جسم خاکت را از اینجا بافتند ** نور پاکت را در اینجا یافتند
  • این که جان ما ز روحت یافته ست ** پیش پیش از خاک آن می‌‌تافته ست‌‌ 2665
  • در زمین بودیم و غافل از زمین ** غافل از گنجی که در وی بد دفین‌‌
  • چون سفر فرمود ما را ز آن مقام ** تلخ شد ما را از آن تحویل کام‌‌
  • تا که حجتها همی‌‌گفتیم ما ** که بجای ما کی آید ای خدا
  • نور این تسبیح و این تهلیل را ** می‌‌فروشی بهر قال و قیل را
  • حکم حق گسترد بهر ما بساط ** که بگویید از طریق انبساط 2670
  • هر چه آید بر زبانتان بی‌‌حذر ** همچو طفلان یگانه با پدر
  • ز آن که این دمها چه گر نالایق است ** رحمت من بر غضب هم سابق است‌‌
  • از پی اظهار این سبق ای ملک ** در تو بنهم داعیه‌‌ی اشکال و شک‌‌
  • تا بگویی و نگیرم بر تو من ** منکر حلمم نیارد دم زدن‌‌
  • صد پدر صد مادر اندر حلم ما ** هر نفس زاید در افتد در فنا 2675
  • حلم ایشان کف بحر حلم ماست ** کف رود آید ولی دریا به جاست‌‌
  • خود چه گویم پیش آن در این صدف ** نیست الا کف کف کف کف‌‌
  • حق آن کف حق آن دریای صاف ** که امتحانی نیست این گفت و نه لاف‌‌
  • از سر مهر و صفاء است و خضوع ** حق آن کس که بدو دارم رجوع‌‌
  • گر به پیشت امتحان است این هوس ** امتحان را امتحان کن یک نفس‌‌ 2680
  • سر مپوشان تا پدید آید سرم ** امر کن تو هر چه بر وی قادرم‌‌
  • دل مپوشان تا پدید آید دلم ** تا قبول آرم هر آن چه قابلم‌‌
  • چون کنم در دست من چه چاره است ** در نگر تا جان من چه کاره است‌‌
  • تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او
  • گفت زن یک آفتابی تافته ست ** عالمی زو روشنایی یافته ست‌‌
  • نایب رحمان خلیفه‌‌ی کردگار ** شهر بغداد است از وی چون بهار 2685
  • گر بپیوندی بدان شه شه شوی ** سوی هر ادبار تا کی می‌‌روی‌‌