English    Türkçe    فارسی   

1
2672-2696

  • ز آن که این دمها چه گر نالایق است ** رحمت من بر غضب هم سابق است‌‌
  • از پی اظهار این سبق ای ملک ** در تو بنهم داعیه‌‌ی اشکال و شک‌‌
  • تا بگویی و نگیرم بر تو من ** منکر حلمم نیارد دم زدن‌‌
  • صد پدر صد مادر اندر حلم ما ** هر نفس زاید در افتد در فنا 2675
  • حلم ایشان کف بحر حلم ماست ** کف رود آید ولی دریا به جاست‌‌
  • خود چه گویم پیش آن در این صدف ** نیست الا کف کف کف کف‌‌
  • حق آن کف حق آن دریای صاف ** که امتحانی نیست این گفت و نه لاف‌‌
  • از سر مهر و صفاء است و خضوع ** حق آن کس که بدو دارم رجوع‌‌
  • گر به پیشت امتحان است این هوس ** امتحان را امتحان کن یک نفس‌‌ 2680
  • سر مپوشان تا پدید آید سرم ** امر کن تو هر چه بر وی قادرم‌‌
  • دل مپوشان تا پدید آید دلم ** تا قبول آرم هر آن چه قابلم‌‌
  • چون کنم در دست من چه چاره است ** در نگر تا جان من چه کاره است‌‌
  • تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او
  • گفت زن یک آفتابی تافته ست ** عالمی زو روشنایی یافته ست‌‌
  • نایب رحمان خلیفه‌‌ی کردگار ** شهر بغداد است از وی چون بهار 2685
  • گر بپیوندی بدان شه شه شوی ** سوی هر ادبار تا کی می‌‌روی‌‌
  • همنشینی مقبلان چون کیمیاست ** چون نظرشان کیمیایی خود کجاست‌‌
  • چشم احمد بر ابو بکری زده ** او ز یک تصدیق صدیق آمده‌‌
  • گفت من شه را پذیرا چون شوم ** بی‌‌بهانه سوی او من چون روم‌‌
  • نسبتی باید مرا یا حیلتی ** هیچ پیشه راست شد بی‌‌آلتی‌‌ 2690
  • همچو آن مجنون که بشنید از یکی ** که مرض آمد به لیلی اندکی‌‌
  • گفت آوه بی‌‌بهانه چون روم ** ور بمانم از عیادت چون شوم‌‌
  • لیتنی کنت طبیبا حاذقا ** کنت أمشی نحو لیلی سابقا
  • قل تعالوا گفت حق ما را بدان ** تا بود شرم اشکنی ما را نشان‌‌
  • شب پران را گر نظر و آلت بدی ** روزشان جولان و خوش حالت بدی‌‌ 2695
  • گفت چون شاه کرم میدان رود ** عین هر بی‌‌آلتی آلت شود