English    Türkçe    فارسی   

1
2700-2724

  • تو گواهی غیر گفت‌‌وگو و رنگ ** وانما تا رحم آرد شاه شنگ‌‌ 2700
  • کاین گواهی که ز گفت و رنگ بد ** نزد آن قاضی القضاة آن جرح شد
  • صدق می‌‌خواهد گواه حال او ** تا بتابد نور او بی‌‌قال او
  • هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به نزد خلیفه بر پنداشت آن که آن جا هم قحط آب است‌‌
  • گفت زن صدق آن بود کز بود خویش ** پاک برخیزی تو از مجهود خویش‌‌
  • آب باران است ما را در سبو ** ملکت و سرمایه و اسباب تو
  • این سبوی آب را بردار و رو ** هدیه ساز و پیش شاهنشاه شو 2705
  • گو که ما را غیر این اسباب نیست ** در مفازه هیچ به زین آب نیست‌‌
  • گر خزینه‌‌ش پر متاع فاخر است ** این چنین آبش نباشد نادر است‌‌
  • چیست آن کوزه تن محصور ما ** اندر او آب حواس شور ما
  • ای خداوند این خم و کوزه‌‌ی مرا ** در پذیر از فضل الله اشتری‌‌
  • کوزه‌‌ای با پنج لوله‌‌ی پنج حس ** پاک دار این آب را از هر نجس‌‌ 2710
  • تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر ** تا بگیرد کوزه‌‌ی من خوی بحر
  • تا چو هدیه پیش سلطانش بری ** پاک بیند باشدش شه مشتری‌‌
  • بی‌‌نهایت گردد آبش بعد از آن ** پر شود از کوزه‌‌ی من صد جهان‌‌
  • لوله‌‌ها بر بند و پر دارش ز خم ** گفت غضوا عن هوا ابصارکم‌‌
  • ریش او پر باد کاین هدیه کراست ** لایق چون او شهی این است راست‌‌ 2715
  • زن نمی‌‌دانست کانجا بر گذر ** هست جاری دجله‌‌ی همچون شکر
  • در میان شهر چون دریا روان ** پر ز کشتیها و شست ماهیان‌‌
  • رو بر سلطان و کار و بار بین ** حس تجری تحتها الأنهار بین‌‌
  • این چنین حسها و ادراکات ما ** قطره‌‌ای باشد در آن نهر صفا
  • در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب‌‌
  • مرد گفت آری سبو را سر ببند ** هین که این هدیه ست ما را سودمند 2720
  • در نمد در دوز تو این کوزه را ** تا گشاید شه به هدیه روزه را
  • کاین چنین اندر همه آفاق نیست ** جز رحیق و مایه‌‌ی اذواق نیست‌‌
  • ز آن که ایشان ز آبهای تلخ و شور ** دایما پر علت‌‌اند و نیم کور
  • مرغ کآب شور باشد مسکنش ** او چه داند جای آب روشنش‌‌