English    Türkçe    فارسی   

1
2991-3015

  • از دم و دمگاه شیرم دم گرفت ** دمگه او دمگهم محکم گرفت‌‌
  • شیر بی‌‌دم باش گو ای شیر ساز ** که دلم سستی گرفت از زخم گاز
  • جانب دیگر گرفت آن شخص زخم ** بی‌‌محابا بی‌‌مواسا بی‌‌ز رحم‌‌
  • بانگ کرد او کاین چه اندام است از او ** گفت این گوش است ای مرد نکو
  • گفت تا گوشش نباشد ای حکیم ** گوش را بگذار و کوته کن گلیم‌‌ 2995
  • جانب دیگر خلش آغاز کرد ** باز قزوینی فغان را ساز کرد
  • کاین سوم جانب چه اندام است نیز ** گفت این است اشکم شیر ای عزیز
  • گفت تا اشکم نباشد شیر را ** چه شکم باید نگار سیر را
  • خیره شد دلاک و بس حیران بماند ** تا به دیر انگشت در دندان بماند
  • بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد ** گفت در عالم کسی را این فتاد 3000
  • شیر بی‌‌دم و سر و اشکم که دید ** این چنین شیری خدا خود نافرید
  • ای برادر صبر کن بر درد نیش ** تا رهی از نیش نفس گبر خویش‌‌
  • کان گروهی که رهیدند از وجود ** چرخ و مهر و ماهشان آرد سجود
  • هر که مرد اندر تن او نفس گبر ** مر و را فرمان برد خورشید و ابر
  • چون دلش آموخت شمع افروختن ** آفتاب او را نیارد سوختن‌‌ 3005
  • گفت حق در آفتاب منتجم ** ذکر تزاور کذا عن کهفهم‌‌
  • خار جمله لطف چون گل می‌‌شود ** پیش جزوی کاو سوی کل می‌‌رود
  • چیست تعظیم خدا افراشتن ** خویشتن را خوار و خاکی داشتن‌‌
  • چیست توحید خدا آموختن ** خویشتن را پیش واحد سوختن‌‌
  • گر همی‌‌خواهی که بفروزی چو روز ** هستی همچون شب خود را بسوز 3010
  • هستی‌‌ات در هست آن هستی نواز ** همچو مس در کیمیا اندر گداز
  • در من و ما سخت کرده ستی دو دست ** هست این جمله‌‌ی خرابی از دو هست‌‌
  • رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار
  • شیر و گرگ و روبهی بهر شکار ** رفته بودند از طلب در کوهسار
  • تا به پشت همدگر بر صیدها ** سخت بر بندند بار قیدها
  • هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف ** صیدها گیرند بسیار و شگرف‌‌ 3015