English    Türkçe    فارسی   

1
3033-3057

  • مر شما را بس نیامد رای من ** ظنتان این است در اعطای من‌‌
  • ای عقول و رایتان از رای من ** از عطاهای جهان آرای من‌‌
  • نقش با نقاش چه سگالد دگر ** چون سگالش اوش بخشید و خبر 3035
  • این چنین ظن خسیسانه به من ** مر شما را بود ننگان زمن‌‌
  • ظانین بالله ظن السوء را ** گر نبرم سر بود عین خطا
  • وارهانم چرخ را از ننگتان ** تا بماند بر جهان این داستان‌‌
  • شیر با این فکر می‌‌زد خنده فاش ** بر تبسمهای شیر ایمن مباش‌‌
  • مال دنیا شد تبسمهای حق ** کرد ما را مست و مغرور و خلق‌‌ 3040
  • فقر و رنجوری به استت ای سند ** کان تبسم دام خود را بر کند
  • امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن که پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما
  • گفت شیر ای گرگ این را بخش کن ** معدلت را نو کن ای گرگ کهن‌‌
  • نایب من باش در قسمت‌‌گری ** تا پدید آید که تو چه گوهری‌‌
  • گفت ای شه گاو وحشی بخش تست ** آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست‌‌
  • بز مرا که بز میانه ست و وسط ** روبها خرگوش بستان بی‌‌غلط 3045
  • شیر گفت ای گرگ چون گفتی بگو ** چون که من باشم تو گویی ما و تو
  • گرگ خود چه سگ بود کاو خویش دید ** پیش چون من شیر بی‌‌مثل و ندید
  • گفت پیش آ ای خری کاو خود بدید ** پیشش آمد پنجه زد او را درید
  • چون ندیدش مغز و تدبیر رشید ** در سیاست پوستش از سر کشید
  • گفت چون دید منت از خود نبرد ** این چنین جان را بباید زار مرد 3050
  • چون نبودی فانی اندر پیش من ** فضل آمد مر ترا گردن زدن‌‌
  • کل شی‌‌ء هالک جز وجه او ** چون نه‌‌ای در وجه او هستی مجو
  • هر که اندر وجه ما باشد فنا ** کل شيء هالک نبود جزا
  • ز آن که در الاست او از لا گذشت ** هر که در الاست او فانی نگشت‌‌
  • هر که بر در او من و ما می‌‌زند ** رد باب است او و بر لا می‌‌تند 3055
  • قصه‌‌ی آن کس که در یاری بکوفت از درون گفت کیست گفت منم، گفت چون تو تویی در نمی‌‌گشایم هیچ کس را از یاران نمی‌‌شناسم که او من باشد
  • آن یکی آمد در یاری بزد ** گفت یارش کیستی ای معتمد
  • گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خوانی مقام خام نیست‌‌