English    Türkçe    فارسی   

1
3057-3081

  • گفت من، گفتش برو هنگام نیست ** بر چنین خوانی مقام خام نیست‌‌
  • خام را جز آتش هجر و فراق ** کی پزد کی وا رهاند از نفاق‌‌
  • رفت آن مسکین و سالی در سفر ** در فراق دوست سوزید از شرر
  • پخته گشت آن سوخته پس باز گشت ** باز گرد خانه‌‌ی همباز گشت‌‌ 3060
  • حلقه زد بر در به صد ترس و ادب ** تا بنجهد بی‌‌ادب لفظی ز لب‌‌
  • بانگ زد یارش که بر در کیست آن ** گفت بر درهم تویی ای دلستان‌‌
  • گفت اکنون چون منی ای من در آ ** نیست گنجایی دو من را در سرا
  • نیست سوزن را سر رشته دو تا ** چون که یکتایی درین سوزن در آ
  • رشته را با سوزن آمد ارتباط ** نیست در خور با جمل سم الخیاط 3065
  • کی شود باریک هستی جمل ** جز به مقراض ریاضات و عمل‌‌
  • دست حق باید مر آن را ای فلان ** کاو بود بر هر محالی کن فکان‌‌
  • هر محال از دست او ممکن شود ** هر حرون از بیم او ساکن شود
  • اکمه و ابرص چه باشد مرده نیز ** زنده گردد از فسون آن عزیز
  • و آن عدم کز مرده مرده‌‌تر بود ** در کف ایجاد او مضطر بود 3070
  • کل يوم هو فی شأن بخوان ** مر و را بی‌‌کار و بی‌‌فعلی مدان‌‌
  • کمترین کاریش هر روز است آن ** کاو سه لشکر را کند این سو روان‌‌
  • لشکری ز اصلاب سوی امهات ** بهر آن تا در رحم روید نبات‌‌
  • لشکری ز ارحام سوی خاکدان ** تا ز نر و ماده پر گردد جهان‌‌
  • لشکری از خاک ز آن سوی اجل ** تا ببیند هر کسی حسن عمل‌‌ 3075
  • این سخن پایان ندارد هین بتاز ** سوی آن دو یار پاک پاک باز
  • صفت توحید
  • گفت یارش کاندر آ ای جمله من ** نی مخالف چون گل و خار چمن‌‌
  • رشته یکتا شد غلط کم شد کنون ** گر دو تا بینی حروف کاف و نون‌‌
  • کاف و نون همچون کمند آمد جذوب ** تا کشاند مر عدم را در خطوب‌‌
  • پس دو تا باید کمند اندر صور ** گر چه یکتا باشد آن دو در اثر 3080
  • گر دو پا گر چار پا ره را برد ** همچو مقراض دو تا یکتا برد