English    Türkçe    فارسی   

1
3137-3161

  • همچو آن روبه کم اشکم کنید ** پیش او روباه بازی کم کنید
  • جمله ما و من به پیش او نهید ** ملک ملک اوست ملک او را دهید
  • چون فقیر آیید اندر راه راست ** شیر و صید شیر خود آن شماست‌‌
  • ز آنکه او پاک است و سبحان وصف اوست ** بی‌‌نیاز است او ز نغز و مغز و پوست‌‌ 3140
  • هر شکار و هر کراماتی که هست ** از برای بندگان آن شه است‌‌
  • نیست شه را طمع بهر خلق ساخت ** این همه دولت خنک آن کاو شناخت‌‌
  • آن که دولت آفرید و دو سرا ** ملک دولتها چه کار آید و را
  • پیش سبحان بس نگه دارید دل ** تا نگردید از گمان بد خجل‌‌
  • کاو ببیند سر و فکر و جستجو ** همچو اندر شیر خالص تار مو 3145
  • آن که او بی‌‌نقش ساده سینه شد ** نقشهای غیب را آیینه شد
  • سر ما را بی‌‌گمان موقن شود ** ز آن که مومن آینه‌‌ی مومن شود
  • چون زند او نقد ما را بر محک ** پس یقین را باز داند او ز شک‌‌
  • چون شود جانش محک نقدها ** پس ببیند قلب را و قلب را
  • نشاندن پادشاهان صوفیان عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود
  • پادشاهان را چنان عادت بود ** این شنیده باشی ار یادت بود 3150
  • دست چپشان پهلوانان ایستند ** ز آنکه دل پهلوی چپ باشد ببند
  • مشرف و اهل قلم بر دست راست ** ز آن که علم و خط و ثبت آن دست راست‌‌
  • صوفیان را پیش رو موضع دهند ** کاینه‌‌ی جان‌‌اند و ز آیینه بهند
  • سینه صیقلها زده در ذکر و فکر ** تا پذیرد آینه‌‌ی دل نقش بکر
  • هر که او از صلب فطرت خوب زاد ** آینه در پیش او باید نهاد 3155
  • عاشق آیینه باشد روی خوب ** صیقل جان آمد و تقوی القلوب‌‌
  • آمدن مهمان پیش یوسف علیه السلام و تقاضا کردن یوسف از او تحفه و ارمغان‌‌
  • آمد از آفاق یار مهربان ** یوسف صدیق را شد میهمان‌‌
  • کآشنا بودند وقت کودکی ** بر وساده‌‌ی آشنایی متکی‌‌
  • یاد دادش جور اخوان و حسد ** گفت کان زنجیر بود و ما اسد
  • عار نبود شیر را از سلسله ** نیست ما را از قضای حق گله‌‌ 3160
  • شیر را بر گردن ار زنجیر بود ** بر همه زنجیر سازان میر بود